حامیم

حم وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ....

حم وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ....

مردی مسیحی از امام موسی بن جعفر علیه السلام تفسیر آیه‌ی « حم و الکتاب المبین » را پرسید.
امام فرمود:« کلمه حم (حامیم) همان نام محمد است و این نام در کتاب حضرت هود علیه السلام این گونه (به صورت ناقص با حذف م و د) نوشته شده است. و « الکتاب المبین » نیز همان امیرمؤمنان علی علیه السلام است.»
بحارالانوار، ح16، ص 88 --- اصول کافی

آخرین مطالب

که مقصود تویی...

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ب.ظ

در آن صحن قدیمی حرم، روبروی پنجره فولاد یکی جامعه می خواند

یکی رفت یکی ماند، که یک دفعه زنی داد زد آنجا!  و سَر سَر شد و پا پا ...

زنی چادر مشکی به سرش بود، و دستی به روی پنجره دستی کمرش بود

کنار قد و بالای جوانی که گمانم پسرش بود

فقط خیره به اطراف به آن دور و برش بود ...  

لبی حرف نمی زد!  ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد

و با ناخن گریه همه ی پلک نگاهش شده رَد رَد،

نگاهش متغیر شده و رفت به سمت سر گنبد و ناگاه صدا زد ...

خدایا پسرم... وای خدایا پسرم ناقص و بیمار و فلج بود

تمام بدنش ناقص و کج بود

گمانم که شفا یافت، و این کارِ همین

حضرت ثامن، همین روح حُجَج بود ...

چه آقای کریمی، خدایا چه طبیبی، نفرمود برو اهل صلیبی

نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی

و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد

چه آقای نجیبی...

عجب حال و هوایی، عجب صحن و سرایی،

که هر کس به طریقی شده مشغول گدایی

یکی مثل کبوتر پی دانه، یکی مثل گیاهی، و در این مزرعه دنبال جوانه

یکی داد زد آقا که برای خودتان آمدم اینجا

 نه پی دانه و یا این که جوانه ...

که مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه ...

و من نیز خلاصه به صدا آمدم و داد زدم ضامن آهو ...

ببین آمده ام بهر گدایی

 ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی

ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی

 پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی ...

به خوبان مقیم حرمت فلسفی و شیخ بهایی ...

شما را به خدا حال مرا این رقمی کن، مرا نیز کبوتر حرمی کن، و اشعار مرا محتشمی کن

زمان می گذرد وای مُحَرم ... ، بیا و کرمی کن

کرم کن که مگر زنده بمانم

دوباره وسط دایره ی سینه زنان ، گریه کنان ، سینه زنان باز بخوانم ...

«که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت   

 و بر گردن من شال عزا مادرم انداخت»

بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان

بیا ضامن آهوی بیابان

بیا منتظرم ، منتظر لحظه باران

بیا چشمه بده چشمه ای از اشک خروشان

 همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است

همان اشک که با گفته ی تان همقدم ابن شبیب است

همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است

همان اشک که در روضه هفتاد و دو خورشید غریب است ...

همان اشک صباحا ً وَ مَساً ، همان اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری

همان اشک که در «ناحیه» خواندند شماری

همان اشک که از کسرت آن مهدیتان را نبوَد لیل و نهاری

همان اشک که باشد اثر چوب تَر و لعل تَرَک خورده قاری

همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت

همین زمزمه ی محکم و کاری

«بیا مَحرم زینب که شده وقت سواری     

  و بر ناقه من نیست جهازی و عِماری»

مرا بال بده تا که در اثنای خیالات، از این معرکه ی عصر مکافات

روم پای دل عمه سادات ...

روم در ملأ عام، و سنگی برسد از لبه ی بام

همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمد و می گفت

خدایا سر بابام ... همان بادیه ی شام

همان جا که دوباره به زبان آمد و فرمود خود عمه سادات سرانجام 

«برادر بدنت کو؟ لباس و کفنت کو؟ به نی خانه گرفتی، سرت هست تنت کو؟»  

خدایا چه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم

سحر شد! پر از اشک بُوَد باز ورق های دعایم ... کجایم؟

نکند کرب و بلایم؟ که چنین همسفر روضه و مقتل و در این حال و هوایم

ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم ...

 خدایا چه قَدَر زود زمان می گذرد

من که نفهمیدم و شب هم سپری شد

شفق رفت و حالم سحری شد

سرانجام میان دل ما هم خبری شد ...

ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم

سفرنامه ما هم سفری شد ...

دگر وقت تمام است و باید بروم زود به خانه

ببخشید که از عشق نداریم نشانه ...

دو بیت از دو غزل حُسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه 

یکی اینکه  ببخشید که من ساده نوشتم پُر ایراد و بهانه  

«که هرکس به زبانی صِفَت وصف تو گوید

و بلبل به غزل خوانی و  قمری به ترانه»         

و آن بیت و مضمون دگر، این که نمی خواستم این گونه که سَربار تو باشم

و یا آر تو باشم، و باید که گرفتار تو باشم 

«و معراج من این بس که چو خار سر دیوار از دور ، تماشایی گلزار تو باشم »

امام رضا سلام



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۰۸
معین الدین هاشمی

نظرات  (۱)

عیدتون مبارک ، خوشبخت و سربلند باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">