حامیم

حم وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ....

حم وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ....

مردی مسیحی از امام موسی بن جعفر علیه السلام تفسیر آیه‌ی « حم و الکتاب المبین » را پرسید.
امام فرمود:« کلمه حم (حامیم) همان نام محمد است و این نام در کتاب حضرت هود علیه السلام این گونه (به صورت ناقص با حذف م و د) نوشته شده است. و « الکتاب المبین » نیز همان امیرمؤمنان علی علیه السلام است.»
بحارالانوار، ح16، ص 88 --- اصول کافی

آخرین مطالب

واقعیت را شما می سازید واقعیت این است که دنیا را هر طور که تعریف کنی همانطور خواهد شد


خوشبختی و بدبختی ، شادی و غم و رضایت و نارضایتی همه احساس هستند و منشاء احساس تصاویر ذهنیست . علاوه بر تصاویر ذهنی و افکار ، احساسات ما تحت تاثیر تصاویری هستند که از طریق حواس فیزیکی دریافت می کنیم . مثلا اگر یک صحنه ناراحت کننده ببینیم یا یک ماجرای ناراحت کننده بشنویم ناراحت می شویم .

برای ذهن چندان تفاوتی ندارد که تصاویر دریافتی از طریق چشم و گوش واقعی باشند یا مجازی ، چون دیدن یک فیلم سینمایی در تلویز یون هم می تواند ما را ناراحت کند یا بخنداند .

حال در نظر بگیرید که این فیلم سینمایی در ذهن ما اکران شود .

اگر به یک خاطره ی بد فکر کنید یا حسرت گذشته را بخورید ، اگر نفرت بورزید و عصبانی باشید ، اگر نگران آینده باشید و صحنه های ترسناکی از آینده تجسم کنید و یا هر فکر منفی در سر بپرورانید نتیچه آن ، یک احساس منفی خواهد بود ، احساس نارضایتی از خود و زندگی و عدم شادی .

و برعکس اگر یه یک فیلم شاد نگاه کنید شاد می شوید فرقی نمی کند این فیلم در ذهن شما باشد یا با چشم ببینید .

پس اگر می خواهید احساس خوبی نسبت به خود و زندگی و جهانتان داشته باشید تصاویر ذهنی خود را کنترل کنید .


اما در کل این خود ما هستیم که دنیای خود را شکل می دهیم آن هم با باور های خود . باور هایی که در دوران کودکی و حتی گذشته های خیلی دور در ناخود آگاه ما شکل گرفته اند .

اگر از خودتان ناراضی هستید تصویر ذهنیتان را تغییر دهید

خودتان رو جوری دگر تصور کنید

اگر نیازهایی دارید خود را تصور کنید درحالی که نیازتون برطرف شده


حتی در کتب اسلامی هم این نکته آمده.

حضرت امیر میفرمایند:کسی که زیاد درباره ی گناهان بیاندیشد گناهان او را به سوی میکشانند.(غرر الحکم 8564)

برای همین میفرمایند که به گناه فکر نکنید چون به ناچار روزی در دامش گرفتار میشوید...


ذهنتان را اگر در مشتتان بگیرید موفق میشوید



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 50 ثانیه
29 راه برای خلاق شدن ذهن
۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۱۸
معین الدین هاشمی

http://safirfilm.ir/wp-content/uploads/2014/06/Face-Brightness.jpgw,v

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۷:۰۳
معین الدین هاشمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۷:۰۱
معین الدین هاشمی

وعده های غذایی ام

کمی جابه جا شده
 
و الا

تا روزه داری

بسیار فاصله است. . .

 

خدایا کمکمان کن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۷
معین الدین هاشمی
 
پاسخ شما چیست؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۴
معین الدین هاشمی



انتقاد، مخرب و ویرانگر است. وقتی منشی شما کارش را به خوبی انجام نمی دهد، انتقاد او را تنبل تر می کند. اگر کودک شما تختخوابش را خیس می کند، انتقاد باعث خواهد شد که این شب ادراری حالت مزمن پیدا کند. به طور کلی انتقاد، انسان را فلج می کند، خشم می آورد و تحریک می کند.
اما اگر میخواهید انتقاد کنید اینگونه شروع کنید...

۱- از تحسین شروع کنید: اگر شخصی به شما بگوید «عالی به نظر می رسی، بلوزت خیلی قشنگه، جورابت هم به لباست می آید، فقط باید کفشت را واکس بزنی» ، احتمالاً زیاد رنجیده نخواهید شد و احساس خواهید کرد که طرف انتقادگر هم در جبهه شماست.

تحستین، مثل شکریست که داروی تلخ را دلپذیر می کند البته منظور تحسین و تمجید خالصانه است و نه چاپلوسی و تملق. شما همیشه می توانید در هر کسی، چیزی برای تحسین پیدا کنید.

۲- بنا را بر گوشزد کردن بگذارید: «من» آدمی به گونه ای است که ترجیح می دهد به جای «گفته شدن» به او «گوشزد» شود. وقتی به کسی گوشزد می کنیم که «می خواهم چیزی بگویم که شرط می بندم خودت میدانی» ، در اینجا به جای اینکه فهم و بصیرت شخص را زیر سوال ببریم، حافظه اش را هدف قرار داده یم و اغلب مردم از کم حافظه بودن ناراحت و دگرگون نمی شوند. بنابراین شاید بهتر باشد که برای رساندن مطلب خود از عباراتی از این قبیل استفاده کنید:

«یادم هست که تو قبلاً این کار را خوب انجام می دادی» ، «شاید موقتاً فراموش کرده باشی» و یا «شاید تا همین حالا این فکر به نظرت رسیده باشد که...»

۳- خود شما به داشتن مشکل مشابه اعتراف کنید: دردناکی انتقاد معمولاً به خاطر به وجود آمدن احساسی است که به فرد می گوید: «من بهتر از تو هستم.»

اگر شخصی به شما بگوید که «تو همیشه دیر می کنی!» آیا شما بلافاصله در خزانه خاطرات خود به دنبال تعداد دفعاتی که آن شخص برای شام، ناهار، کلاس و سینما و... تأخیر داشته، نمی گردید؟ وقتی شما به مشکلی اعتراف می کنید: «یکی از عیب هایی که من دارم و سعی می کنم برطرفش کنم، تأخیر است. انگار تو هم اغلب دیر به سر قرارهایت می رسی...» حال پذیرفتنش آسانتر می شود.



دریافت
مدت زمان: 25 ثانیه
مهران مدیری و انتقاد...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۷
معین الدین هاشمی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۶
معین الدین هاشمی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۰
معین الدین هاشمی

... یَا رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ ...

... اى پروردگار شب و روز ...

دعای جوشن کبیر- بند 54

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۰۶
معین الدین هاشمی

سلام فرشته های خوب خدا

میدونم وقت گناه،

رفتین یه گوشه چشم گذاشتن

حالا میشه دنبالم بگردین

گم شدم تو گناه :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۰۴
معین الدین هاشمی

 

مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت.
مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:
" این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟"
فرشته جواب داد:
" می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب، آتش های جهنم را خاموش کنم. آن وقت ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد!"

 

آنتوان چخوف

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۱۰
معین الدین هاشمی


گناهان اندک را کم مشمارید ؛ زیرا همین گناهان اندک

روی هم جمع می گردند و زیاد می شوند .

امام کاظم علیه السلام

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۹
معین الدین هاشمی


 

 

 
یکی از صبح‌های سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت.
در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد:
ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد:
مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد:
پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
 
 
۴۵ دقیقه بعد:
نوازنده بی‌توقف می‌نواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد.
یک ساعت بعد:
مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «جاشوآ بل» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا. او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳٫۵ میلیون دلار می‌ارزید، نواخته بود. تنها دو روز قبل، جاشوآ بل در بوستون کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط ۱۰۰ دلار بود.
داستان واقعیاین یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند:
در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟ 
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟(به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)و
نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود:
اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
پس:
از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده آیم؟؟؟؟
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۰۷
معین الدین هاشمی

وصیت و سفارش امیر المؤمنین علی (ع) به امام حسین(ع):

پسرم!
 

گنه کار را ناامید مکن.

چه بسا کسى هست که همیشه با گناه است
 

سرانجامش بخیر پایان یابد.

چه بسا آدم خوبی ست در اول عمرش
 

سرانجامش به آتش کشیده شود.

پناه می برم بخدا از آن آتش.

 

 

برگرفته از کتاب الروضه در مبانی اخلاق صفحات 253 الی 256


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۹
معین الدین هاشمی


چند روزه  هر جایی میریم یا اونجا برای شما بر پا شده یا به اسم شما برپا شده یاحرف و سخنی از شما هست. 
عمه جان! درسته که ما فقط شبای روضه به یاد شما میوفتیم. 
درسته اگه دم در خونت میایم فقط حاجت داریم. 
درسته که رفتیم همه ی چرخامونو زدیم بعدش اومدیم. 
درسته که همه ی کارامون رو کردیم بعد اومدیم میگیم کارمون رو درست کن. 
این ها همه درست.
اما عمه جان ما از کودکی با اسم شما بزرگ شدیم. با یاد شما بزرگ شدیم. 
عمه جان ما از کودکی تو خیابونا پشت دسته های شما بودیم. از بچگی دم در خونه شما بزرگ شدیم. درسته بدی کردیم اما صاحب ما شمایید.عمه ما شمایید.شما اسم ناله هامونید.شما،..
عمه جان شاید دیگر عباس خودش را سقا با وفا نداند.شاید از دیدن روی شما خجالت بکشد. با وفا شمایید

سحر یاد ما باشید....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۶
معین الدین هاشمی


لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می‌کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.

سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می‌آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.

نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

گدا را که درست نمی‌فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.

وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشم‌هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»
داوینچی با تعجب پرسید: «کی؟»
- سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!»
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۴۷
معین الدین هاشمی





آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد

و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد،

روی تخته سیاه قیامت اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح



آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۲۹
معین الدین هاشمی


ایام البیض برخی ماههای قمری از اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای آن اعمال ویژه ای نقل شده است. «ایام البیض» یعنی روزهایی که شب‌هایش سفید است. منظور، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه قمری است که «شب‌های مهتاب» دارند.

یکی از دعاهایی که در ایام البیض ماه مبارک رمضان وارد شده است دعای مجیر است. این دعا، دعائی است رفیع الشأن مروىّ از حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله جبرئیل براى آن حضرت آورد در وقتى که در مقام ابراهیم‏علیه السلام مشغول به نماز بود و کفعمى در بلد الأمین و مصباح این دعا را ذکر کرده و در حاشیه آن اشاره به فضیلت آن نموده.  از جمله فرموده:

هر که این دعا را در ایّام البیض ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزیده شود اگر چه بعدد دانه‏هاى باران و برگ درختان و ریگ بیابان باشد و براى شفاء مریض و قضاء دین و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است.

فرازهای آغازین این دعا در ادامه می آید. برای دریافت کامل آن به مفاتیح الجنان مراجعه نمایید:

 

سُبْحانَکَ یا اَللَّهُ، تَعالَیْتَ یا رَحْمنُ، اَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجیرُ، سُبْحانَکَ‏ 

 

منزهى اى خدا برترى تو اى بخشنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى‏ 

 

یا رَحیمُ، تَعالَیْتَ یا کَریمُ، اَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجیرُ، 

 

اى مهربان برترى تو اى کریم پناه ده ما را از آتش اى پناه ده 

 
 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۷
معین الدین هاشمی

ابوحمزه ثمالی در دوران امام سجاد(ع) شخصیتی مانند سلمان در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است . در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است که ابوحمزه در دوران خود همانند لقمان حکیم بوده است.  وی فردی مورد اعتماد و امانت دار بود و چهار نفر از امامان شیعه (امام سجاد، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم (ع) ) را ملاقات کرده بود. ابوحمزه ثمالی یکی از اصحاب خاص امام سجاد(ع) بود که با ایشان انس خاصی داشت. دعای شریف امام سجاد(ع) که طولانی‌ترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق ابوحمزه روایت شده و به همین علت «دعای ابوحمزه ثمالی» نام گرفته است.

 

در بخشی از این دعا، امام سجاد علیه السلام یکی از نتایج خوار شدن انسان را عدم حضور در جلسات علما معرفی می کند و اینگونه عرضه می دارد:

 

لَعَلَّکَ فَقَدْتَنی مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنی

 

شاید مرا در مجلس علما، نیافته‌ای پس خوارم کرده‌‌ای 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۵
معین الدین هاشمی


جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود:

برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است ...

 

 

من نمیدانم چه بگویم

از اینکه نمازمون  همش آخر وقته

باید جبران کرد...

پیمان نامه:نماز اول وقت خاصیتش بیشتر از

هر فیلم و سخنی هست

اول وقت سراغت میام...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۱:۱۷
معین الدین هاشمی